شده است ذوب شوی تاب بیاری دمه صبح؟شده است خون بگریی ؛باز بیایی سره ذوق؟شده دیوانه شوی راهی بازار شوی؟شده دردای خودت را همگی چاره شوی؟جواد اصغری