جوانی که می اندیشی به راه کوته

جوانی که می اندیشی به راه کوته
راه کوته که همیشه هموار نیست

گرچه به دنبال گنج و لذّتی
هر گنج و لذّتی، که سزاوار نیست

ز ایّام و مقام روزهای شیرین
ره آن که همیشه دشوار نیست


در فکر مرکب بر مرکوب و مرکوب بر مرکب
دنیای اکنون، که همیشه بر ما سوار نیست

گرچه زمین، گِرد و خطّی خمیده است
ره ساده و گِرد که همیشه دَوّار نیست

این دنیا، مهمان سرا و سفری بیش نباشد
به یک سفر، بدی در زُوّار نیست

نوار و مرز بین انسان ها الکی است
بین آدمیتِ انسان ها که نوار نیست

نور خدایی در دنیا، فهم می خواهد
هر نور و روشنی که اَنوار نیست

دنیا، به انسانیّت و عقل شیرین است
دریغا دل و عقلی در هَوار نیست

پارسا افسری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.