سر از پا نمی شناسم

سر از پا نمی شناسم
در آغوش دردهایم
خلوت دل را به
موالی خیال
ارزانی نیست..........

فریادم را به کدامین
قربانگاه بسپارم


پایم را نای رفتن
نیست...
آری انتقامم را از تو
خواهم گرفت
دیری نخواهد شد
کمانم را برداشته
و صلیب خاطرت را
به نشانه بروم

بگو تو از کدامین
ابلیس زمانی...
خو کرده نهانت
در بزم پشیمانی
شبهای بی پروای ام

و روزی حجم
دردهایت را فریاد
خواهم کرد


اصغر بارانی زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.