| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
وقتی نبودن، یا که بودن، مثلِ هم باشد
همرازِ تو در زندگی، یک کوله غم باشد
وقتی که آدمهای اطرافت، همه دورند
تو یک وسیله هستی و قلبت دژم باشد
وقتی قفس، تا پر کشیدن از شبِ تاریک
تنها هوای سمّی و، یک آه و دم باشد
وقتی برای شادیِ هر کس دویدی تا
حالا نصیبت باز هم یک کوهِ خم باشد
وقتی شکستی و کسی هرگز نفهمیده
تا زیرِ پلک و گونه ات یک قطره نم باشد
وقتی که شاید آرزویت تویِ جام می
یک جرعه ی سوزانِ پر، از زهر و سم باشد
وقتی تلاشت تا رسیدن در جوار عشق
بسیار و میل و عشق او در سینه کم باشد
بگذار و بگذر زندگانی را در این اوضاع
بهتر که چشمت تا ابد هم، روی هم باشد
محمد جلائی