گفتی کهغم مخور،روزگار گذشتنی است
این داغِ نشسته بر بهار گذشتنی است...
سرد است هوای کوچهی قرارمان،بیا
بر سر قرار که شبِ اغیار گذشتنی است...
شمع عمر من آب شد،ز دیده ام چکید
این عمر پر شتاب زینهار گذشتنی است...
شبانِ عمر من همه به چشم انتظاری گذشت
گفتی صبور باش شب انتظار گذشتنی است...
رفتی و من رفتم از خیال خویش،خویشان
همه دلداریم دادند:فراق یار گذشتنی است...
بعد از آن بر جعبه ی دلم نوشتند با احتیاط
عاشق در فراق آری بسیار شکستنی است...
حسن کریمزاده اردکانی
قلب گنجشکی
میخندد
صدایش دلنشین است
عبارتهای وصفش پرطمطراق است
دلی دارد بیهمانند
از هر سخن او
عشق میچکد
حیاتی پرفروغ میشود
خوی نسیم را خوب میفهمد
قلب گنجشکی میتپد
فریبنده و زیبا
زمین با او
زمان با او
انیس و مونساند
لحظهها با او آشنایند
عجیب است ولی
قلب گنجشکی نایابترین است
وسعتش دریا
مهرش بیکران
پروازش تا صعود
چشمهایش سریر
نگاهش زمحریر است
این قلب، بیاختیار
تنهاترین است
مرا این چنین قلبی
تا همیشه آرزوست
سکینه اسدزاده
نهال عشق ترا در سراچه دل پروردم
کنون که از ثمرش عالمیست به جان دردم
ز روی مردی و رندی چه بی ریا بودم
به عهد خویش وفا کردم و به سر بردم
چنان گذشت جهان و جوانی دوران
که تا نرفته زدست باورش نه می کردم
نه بینم و که نه بندم به کس دل خویش را
ز بی وفائی تو بس که خون دل خوردم
به عشق هر دو قسم گر خطا کنم دیگر
بس است مرا که بسی در جهان خطا کردم
بیا تو چشم بگیر از جفا و فتنه گری
میان ان همه عاشق من عاشقی فردم
دلت چو این دل من ارزو بسی دارد
یکی که عشق دل است من برایت اوردم
نه ان کسم که به یک حرف ز دلبرش رنجد
نه ان کسم که به یک حرف ز راه بر گردم
قاسم بهزادپور
از سایه های شرم
از بتّه های یأس
اشک می بارد هنوز
از این بهانه های خشم
خون می چکد شبانه روز
نمی کشد ما را
تا مبتلای جنگ شویم
بسوزیم و ممنوع نشویم
نشستیم و نگرستیم
نعش قربانیان بیداری
کوچ چلچله های جوانی
پرواز مهاجران آزادی
جمع لاشخوران تیز دندانید
در آرام ترین قلب های داغ دیده
گردن زدید
دهان های سکوت خورده
نَشُسته خوردید
مغز ماکیان افسرده
پاره کردید
اخم مردان مرده
این صورت های سیلی خورده
و دست زنان رقصنده
با کشیده های سرخاب شده
جمع زنان سالمندیم
سراپا از سادیسمیم
تراکمی از پیش ساخته
فروخوابیده از آنان دیده
گاوهای شیرده مسمومید
شیرهای مصدوم محبوسیم
تا کجا تا کدام آبادی
مختار می گرییم؟
اهالی عذرخواه ناراضی؟
آری ...
آری این بار خونبار ایستادیم
چون کله قوچ های دیواری
زندانیِ خوشحالِ بی تابیم
سوگوار شجاعت قلابی
اگر مذمتی بود
زیر پا پس زدیم ریگ حقارت
اگر مذلتی فرو آویختند بر گردنمان
سخره گرفتند و اصرار ورزیدند
پاسدار خشم خویش شدیم
شکنجه از بحث شدیم
خواستار پایان،محکوم به ادامه؛
این امتیاز هم برای تو
اگر صیدی هست از آن تو
هر چقدر سکوت به نفع تو
فاطمه زهرا یزدانی کچویی
باید که درآییم به پرواز و برقصیم
گیریم دمی گرم به آواز و برقصیم
امروز به هر قیمت و هر چند دلتخواست
خواهیم که بسیار کنی ناز و برقصیم
تکلیف همین است .پس از نقطه سرسطر
دلباخته باشیم سرآغاز و برقصیم
لبهای تو از راز مگو هیچ نگفتند
زیباست اگر فاش کنی راز و برقصیم
با وعده مپیچان و میازار مرا هم ؛
خوب است که از سر نکنی باز و برقصیم
ایام به کام است و سر از پا نشناسیم
این عشق اگر کوک کند ساز و برقصیم
علی صادقی
که هستی
کیستی
ای که
با همه
جان و تنم
زیستی
گر از من و
با دل من
نیستی
نیستی
محمد رضا راستین مرام
نگاه نگرانت جلوی ایستگاه مترو
قلبم را فشرد
دلم می خواست بگویم
نگران نباش عزیز دلم
قطار اصلا استعاره جدایی نیست
امروز غروب که مرا با خود ببرد شامگاه پاییزی دیگری باز می گرداند
یا بگویم
اینکه این روزها قلبم یک در میان می زند
نشان می دهد
تا سرم به سنگ نخورد آدم نمی شوم
حالا تو رفته ای و من مانده ام با روزی یک پاکت سیگار
که انگار وظیفه شده دود کردنشان
نزهت امیرآبادیان
خوب می دانم که داری باز توفان می کنی
عشق را در زیر باران، تیر باران می کنی
خوب می دانم که می آیی و همسو با بهار
این بیابان را برای من خیابان می کنی
کاش می گفتی به من این وقت شب، این وقت شب
گیسوانت را برای کی پریشان می کنی؟
بعد این غمها که دارند آسمانی می شوند
کاش می گفتی دلم را با چه، مهمان می کنی؟
یک تفال بر کتاب خواجه ی رندان زدم
دیدم اندر پرده،بازی های پنهان می کنی
خاطراتم را سوار موج دریا می کنم
خوب می دانم که داری باز توفان می کنی
محمدحسین حیدری
زخم قلبم با چه می یابد شفا
نه دوایی است نه درمان بهر ما
من همی نالم بسان مرغ شب
ناله ها سر می دهم من در خفا
بسکه نالیدم شدم من نا توان
بی وفا کمتر نما بر من جفا
شعله ای انداختی در قلب من
دل ربودی برده ای با خودکجا
دل ندارم تا نمایم الفتی
من کجا یابم ترا ای بی وفا
سردمهر ی یت مراآتش زده
مبتلا کردی مرا با صد بلا
بین نسیم از درد می نالد همی
با چنین عشقی شدم جانا فنا
شهربانو ذاکری دانا