همین جا بمان

همین جا بمان
اینجاکسی
شبیه ،شبیه توست
دست از پاخطاکنی
تعویض میشوی
این است عشق امروزی

سمیه معمری ویرثق

خودخواهی خورشید

خودخواهی خورشید
ختام خنده‌ی رعیت
از هبوط برف اسفند شد

اما دلتنگی من آب نشد

چقدر خنده در برف
جا گذاشتم بی تو

چقدر رد پایمان را
جا گذاشتم بی تو

چقدر قضاوت کردم
تو را بی تو

یک بیستون و یک فرهاد
انتظار در من است

کاش من هم صبر خدا را داشتم..
کاش من هم صبر خدا را داشتم...


علیرضا یوسفی

آی آدم ها که از آمدن برف شادی می کنید

آی آدم ها که از آمدن برف شادی می کنید
گنجشک ها بی پناه شدند.....

علیرضا عزیزی

من به روز شنبه مهمان تو ام

من به روز شنبه مهمان تو ام
حاضرم از شوق و بر خوان تو ام
معترف هستم که لایق نیستم
در هوای لطف و احسان تو ام

رمز شعر. ترکیب حرف اول
چهار مصراع شعر

سلیمان ابوالقاسمی

تنهانیستم ؛

تنهانیستم ؛
درمن صدها تو جامانده ،
باکسی نیستم.

دیرآمدی ؛
آرزوهایم ،
نقش برآب شدند.

پرنده های نگاهت ؛
چه عاشقانه بال می زنند،
درآسمان خیالم .

لبخندلبانت رابایدنوشید ؛
درزمستانی سرد ،
مثل چای داغ .

اسیر ساحلی شدم ؛
که دریایش آرام وبی صداست،
دلم آشوب .

نمیدانم دیوانه ام یاعاقل ؛
توتنهاکسی هستی؟
که آرامم میکنی .

تمام شعرهایم به توختم می شوند؛
نمیدانم چه هستی؟
غزلی ،قصیده ای یاتوهم عاشقی

شعرهایم بوی نسترن می دهند ؛
وقتی که من نسترن درآغوش دارم ،
مراچه غم .

دنیای خیالم را ؛
بهم ریختم ،
تاپیدایت کنم نشد

طواف کعبه ی نگاه ؛
گرقبله ام توباشی ،در مناجات شب قدرمن ازلحظه نخست قرآن بسرمی گیرم.


سیدحسن نبی پور

خیره بر ماهم نمیدانم چرا

خیره بر ماهم نمیدانم چرا
یک سبد آهم نمیدانم چرا

کینه دارد با تنم گویا قدم
مانده درراهم نمیدانم چرا

بی برادر باشم و حسن وجمال
حبس در چاهم نمیدانم چرا


هاتفی هر شب کند فریاد من
گریه می خواهم نمیدانم چرا

داستانم سرد و تکراریست چون
آخرش را بنده آگاهم نمیدانم چرا

غصه میچربد به جانم وزن را
زرد چون کاهم نمیدانم چرا

با لبی خندان ، دلی خونین مرا
ساکنم با درد جانکاهم نمیدانم چرا

صدیقه فرخنده

حیف شد، که دلت اسممو حاشا کرد

حیف شد، که دلت اسممو حاشا کرد
دیدی، سرنوشت مشت تو رو وا کرد
حیف شد، اونهمه خاطره پژمرد
دفتر دلت ورق خورد
دستامونو جدا کرد
حیف شد، از اونهمه خواب و رویا
عاقبت بیدار شدیم ما
دنیا با ما چه ها کرد


سعید عرب طاهری

دل دارم و دستاری.بی عشق و مددکاری

دل دارم و دستاری.بی عشق و مددکاری
وز عشق تو بشکستم
آرام که بشکستم

درمجلس رندانی
جان نیست مرا جانی
ازعشق چه میدانی
آرام که بشکستم

پیشم منشین جانم
مهمان نیست امکانم
خوش باشی جانم
آرام که بشکستم

ای ساقی می پالان
هستی ز گران جانان
ارزان ده می بی حالا
آرام که بشکستم

من رندم وتو اوباشی
از ملت کلاشی
در زیرزمین باشی
آرام که بشکستم

از باده نوشانم
از باده فروشانم
چون بحر خروشانم
آرام که بشکستم

وقتی که تورادیدم
بی شک پسندیدم
دل زیر پاهات دیدم
آرام که بشکستم

باعشق تودر خوابم
بی عشق نمی خوابم
باران شده ام آبم
آرام که بشکستم

ای صوفیه صافان
جامی بده از صافان
دستی بده باانصافان
آرام که بشکستم

ای صاحب آدینه
با این دل بی کینه
این می که سنگینه
آرام که بشکستم


مسعود پوررنجبر