سکوت میکنی

سکوت میکنی
من همه تن گوش میشوم
سکوتت را باور نمیکنم
من آن دیر اشنایم
که هر روز
با غزلی از نور
صبحم را بخیر میکردی
و هر شب با لالایی نوازش
ماه و تمام ستاره ها بر بالینم
شب را بخیر میکردی
میدانم به مهر اشتباهم
لب بسته ای
میدانم اشتباهم عریان است
و رختی از جبران بر تن ندارد

شاپور دشت بزرگ

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.