ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سکوتم را سکوی پرتاب کرده ام
ببین
باور کن
باور کن پیاله ی فالم را
میان هجای بلند حصار نای
صدای رودخانه ی آبادی
کنج دنج قهوه ی تلخ تلخ
میان آغوش باد
و حس سرمای تنها
عجیب تضاد دارد نوشتارم
و تو
هنوز هم کنجکاوتر از دیشب پرتاب می شوی
پارادوکس را میان دژاوو
و رسیدن را میان ژامی وو
میان قاب پاییز نگاه میکنم
اما تو همان قطعه ی نابی که سپیدش دیدم
زیاد مزاحم اوهام خیالی نمی شوم
زمزمه ای بیش نبود میان تگرگ
هنوز هم زیر باران می خندم
و هنوز هم می نویسم
اما تو لبخندم را ببین...
مرتضی دوره گرد