به تیغ می‌کشم امشب تمامِ سادگی‌ام را

به تیغ می‌کشم امشب تمامِ سادگی‌ام را
و زخم میزنم این لحظه‌هایِ زندگی‌ام را

مرا که هیچ نبودم، مرا که روزِ سیاهم
به دوش می‌کشم این بختِ رو به تیرگی‌ام را

وصال عشق چشیدی و فصلِ تازگی‌ات را
و سهم من شده از عشق وصله پارگی‌ام را

مرا که مومِ به دستان مرگ و زندگی هستم
مرا که منزجرم ذره ذره بردگی‌ام را


نه مرگ هم نشود چاره دردِ خستگی‌ام را
که مرگ هم نبَرَد این تمامِ خستگی‌ام را

حسین الهیاری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.