چرا یکی یکی؟

چرا یکی یکی؟
چرا به نوبت؟
بیایید همگی با هم از این دنیا برویم
قشنگ نیست؟
همگی با هم
دوش به دوش
کسی هم دلش برای کسی تنگ نمی شود
اشک نمی ریزد
هر کس هم دوست ندارد می تواند بماند
چطوراست؟؟؟
آرام باش عزیز من
آرام باش...
حکایت آمدن و رفتن است زندگی
گاهی گریه نوزاد،
برق و بوی زندگی،
ترشح شادمانی،
گاهی هم مرگ،
چشم‌های مان را می‌بندیم،
همه جا تاریکی‌ست.
آرام باش عزیز من،
آرام باش
دوباره همه با هم متولد می شویم
و طلوع آفتاب را می‌بینیم،
زیر بوته ای گون،
یا بر فراز قله،
این دفعه درست از جایی که تو دوست داری، طلوع می‌شود...


حجت هزاروسی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.