دیگر نه توان زندگی هست نگارم .... با تو

دیگر نه توان زندگی هست نگارم .... با تو
نه حوصله ی عاشقی ام را .... تا تو

من شعر نوشتم که بخوانی بانو.....
اینجا مقصرم............؟؟ بگو من یا تو؟؟؟

باران که تمام شعرهایم را شست.......
شرمندام اما ببین ..........آیا تو.....؟؟؟

با من که دلی شکسته دارم ماندی؟؟؟
دیدی که شکستی......... تمامم را تو

درگیر تو شد هستی من مخمل زیبا
دنیا همه دعواست .......نرو هر جا تو......

حرفیست درونم که پر از بغض عجیبیست
سیگار بده دود کنم............. من با تو......

مجتبی کاظمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.