سرد و تاریک بود درون این دلم

سرد و تاریک بود درون این دلم
صدای گیتار و اواز از عمق نگاهم
چرا این روزا حال من اینه
روز به روز دنیا رو به جنون میره
تصور نمی کنم حتی یک لحظه بی تو
زندگی غرق سیاهی شده
بی تو باور کن
هر شب پشت سر هم
رویا و تردید
تو اون لحظه دیدار چشمات کجا رو می دید
بسکه قرص خواب اور خوردم
لحظه هااز ترس و کابوس پر شده
میخورم یک اسپرسو تا اروم بگیره قرار بی قراری من


محمد امین حیاتی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.