| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
تو را دیدم نگاهم زیر و رو شد
دلم با موجِ زلفت رو به رو شد...
تو را دیدم دلم لرزید در من
هوسهایم دگر بی آبرو شد...
تو را دیدم چنانماهی بهشبهام
شبو روز ازتو کارم پرسوجو شد...
تو را دیدم چنانمی در تبِجام
از آندم قبلهام جام و سبو شد...
به چشمت اقتدا کردم،دو دستم
بههمکاریِ چشمم در وضو شد...
شدم عاشق،شدم مستِنگاهش
نفس در سینهام پابندِ او شد...
مرا بیتو نمانده،رنگ و رویی
همه اسرارِ من یکباره رو شد...
از آن روزی که رفتی با رقیبم
دقیقاً کارِ چشمم شستشو شد...
شدم تنها،زدی زخم زبانم
زبانت خنجری در گفتگو شد...
بهغیرِ منتظر با من نماندهست
تو رفتی خاطره بغضِ گلو شد...
نگفتم با کسی با من چه کردی...
پساز تو بغضِ منهم،قصهگو شد...
حسن کریمزاده اردکانی