دیشب بدیدم ماه هم معشوقه میخواست

دیشب بدیدم ماه هم معشوقه میخواست
از چشم بیدار فلق هنگامه میخواست
دیشب دو چشم خسته ام هرگز نخوابید
تا صبح سـِر عشق از دیوانه میخواست
من بودم وشب بود و تنهایی و وحشت
در آن شب بی انتها، اِستاره میخواست
گفتم مرا آگاه از سـِر جنون کن
گفتا که عاشق،وعده ی شاهانه میخواست

صدیقه جـُر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.