ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ورق ورق شدم ازین لب شکر فشان تو
چه طاقتی کشانَدَم به منظر بیان تو
نفس نفس بریده ام مثال اسب سرکشی
بر آستان و پهنهی عبور و امتحان تو
اسیر پنجه می کشد به چهره ی مشوش و
چه ناخنی به سر کشم ز چنگ بی امان تو
ارادتی نمی کنم دگر که آستانه را
گرفته از گلو کنون قساوت کیان تو
زمان ماجرا دگر گذشته قانعم مکن
که باز بندگی کنم بر عرصه ی کسان تو
صدای نعره ی دلم نشسته در گلو، ببین
همیشه گریه ای بود کنار آسمان تو
مرا سلام دیگری عذاب و آرزو بود
از آنزمان که میچشم ز خون دل لبان تو
مذاق لطف دوستان جوانه ی طرب زند
مباد آنکه باشدم نیاز بر تکان تو
هدر شد این گلایه ها که خون سینه میخورم
خدا فقط به خاطرم فزاید آستان تو
تمیز تر بگویمت، گذر مکن ازین گذر
که باعث هلاک شد ،شباب و عنفوان تو
بیا سعید امشب از شرایط رساله گفت
زسرنوشت و عاقبت، ز فتنه ی زمان تو
سعید آریا