ساقی بده زان باده ای ،کز درد و غم دورم کند

ساقی بده زان باده ای ،کز درد و غم دورم کند
امشب در این بزم طَرَب ، مخمور مخمورم کند
بنشاند این شبگرد را، این خسته ی پردرد را
وز دل بگیرد گرد را ،  دلشاد و مسرورم کند
نامم ز خاطر آن بَرَد ، در حلقه ی مستان برد
از سرمراسامان برد ،سرمست و پرشورم کند
برمن دهد تاب وتبی، روزم کند همچون شبی
پیش سلیمان نبی ، عاجزترازمورم کند

مستی در این بزم طرب، آهسته میگوید به لب
شارع زجرم جرعه ای ، باشد که معذورم کند.


علی مهمیدوند

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.