شبیه اردیبهشتی شبیه بارانی

شبیه اردیبهشتی شبیه بارانی
شبیه معجزه‌ی آتش و گلستانی
شبیه یاس سپیدی نشسته در گلدان
و آن شکوفه‌ی گیلاس باغ شمرانی
تو مثل بازی لِی‌لِی میان سردی دی
شبیه خاطره‌های قدیم تهرانی
شبیه بوی حزین ترنجی و نارنج
تو شکل وسوسهٔ بوسه‌های پنهانی
تبسم غزلی در کنار شعله‌ی شب
و حس خواندن شهنامه زیر بارانی
تو اعتراض غلیظ نگفتهٔ آبان
شبیه خاطرهٔ سوگ و داغ یارانی
تو بغض تلخ مسافر کنار ریل قطار
شبیه حادثه‌‌ای شاعرانه می‌مانی
تویی محال‌ترین آرزوی این محبوس
میان پیله‌ی تن در شبی زمستانی...


سمیرا ورمزیار

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.