من به بوی نفست تا به ابد ویرانم

من به بوی نفست تا به ابد ویرانم
کنج دیوار خراب گله ها می‌مانم

دور خواهی شد از این قلب پریشان مانده
دور خواهم شد از این فاصله ها می‌دانم

ای که میخواهی از این تن ببری جانم را
پشت میله های غم در قفست پنهانم


از تو جز درد ندید عاشق در خون خفته
زخم ناسوره ی من نیست مرا درمانم

خواهمت تنگدلم باشی ! و من تنگدلت !
پیچک عشق شوی ریشه زنی در جانم

تا بباری و به روی تن من بنشینی !
بی تو همسایه هر کوچه و هر میدانم

شاعر شعر تویی من همه ام بی تابی
بر مدار لب تو منتظر پایانم

باید از فاصله ها کم بشوم ! کم بشوی !
من به بوی نفست تا به ابد ویرانم

مهرداد آرا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.