من گاهی با سنگ درد دل می کنم

من گاهی
با سنگ
درد دل می کنم
با پرندها
دلتنگ
می شوم
گاهی به آسمان
تکیه می کنم
و گاهی به زلال
رودخانه می گریم
با شب
از رازها می گویم
گاهی
ماه را بغل می کنم

و با خورشید
از اندوه ها گله
من اما
همیشه
از انسان
هراس دارم
آنجا که دل میبندی
می شود
تکیه گاهت

پناه غصه و گریه هایت
ناگهان می رود
تو میمانی و
یک قلبِ هزاران پاره

حیدر ولی زاده

نظرات 1 + ارسال نظر
فاضله جمعه 2 تیر 1402 ساعت 10:34 http://golneveshteshgh.blogsky.com

قلبی
برای تو
قبل از
طلوع شعر
خورشید گمان نبرد
پاییز هستی یامهر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.