جرم من
دزدی است
اعتراف می کنم
در شبی گرم و تاریک
چهار هزار و پانصد سی و دو
ثانیه
نگاهم را
به سرقت بردم
گردنم از آن تار موی رمیده
بر شقیقه ی مهتابی ات
نازکتر
به مجازات
گردن می نهم
مرا تا ابد
آونگ کن
به چشمانت
غلامرضا منجزی
روزی می رسد که نسبت به همه چیز بی تفاوت
می شوی...
نه از بدگویی های دیگران می رنجی و نه دلخوش به حرف های عاشقانه ی اطرافت...
به آن روز می گویند: " پیری "
آن
روز، ممکن است برای برخی پس از سی سال از اولین روزی که پا به این دنیا
گذاشته اند؛
فرا برسد و برای برخی پس از هشتاد سال هم هرگز اتفاق نیفتد...
این دیگر به چگونه تاکردن زندگی با انسان ها دارد !
#گابریل_گارسیا_مارکز
لازم نیست اطرافمان پر از آدم باشد،
همان چند نفری که اطرافمان هستند، آدم باشند کافیست...
حسین پناهی
فاصله همیشه اصالتش بد نیست
میتوانید بفهمید طرفتان چند مرده حلاج است
که در نبودتان، چقدر برایش بودید
که دوست داشتنش فقط جلوی چشمانتان است
یا اینکه بلد است آنقدر دلتنگ شود که فاصله را تمام کند
و تنها اثر فاصله رویش دلتنگی است و بس
و ذره ای خدشه به تعهد و دلبستگی تان وارد نکند
بعد از مدت ها ندیدن
دیدن بعد از فاصله عجیب میچسبد
#سیما_امیرخانی
ما شعله های حادثه دربر کشیده ایم
بر سینه های یخ زده خنجر کشیده ایم
تا پهنه های آبی دریای بی کران
دور از خیال واهمه لنگر کشیده ایم
چون صخره ایم و نعره ایام رفته را
در موجکوب ساحل باور کشیده ایم
ما را حواله با شب خونین دلان نکن
تا شوکران عشق تو را سر کشیده ایم
پرهایمان شکسته ولی در هوای دوست
در آسمان صلح و صفا پر کشیده ایم
نیلوفرانه در طلب جستجوی صبح
نقشی به آستانه ی دلبر کشیده ایم
در دفتر دلانه ی تقویم نو بهار
برگی به یاد سرو و صنوبر کشیده ایم
علی معصومی
آری سهراب...
گفتی هر کجا باشم آسمان مال من است
زمین و زمان و دشت و دریا مال من است
اما سهراب نگفتی که در این عالم ماتم زده
که رویاهای آدمی یخ زده و دل ها سرد شده
آسمان به چه می آید و دریا بحر چیست؟
آدمی به چه دلخوش باشد؟ به کدامین احساس؟
وقتی همه چیز در نگاهش سیاه و سفید و بی رنگ است...
راه را نشان ده, مرا عشق بیاموز! بگو مسیر عشق از کجاست؟
عشقی که دل یخ زده ام را گرما می بخشد و روحم را شفا
آری بگذار من هم رنگی ببینم, عشق را بیاموزم و عشق بورزم
و بگویم هر کجا باشم آسمان که هیچ همه دنیا مال من است
آری عشق, انسان مرده را هم زنده میکند و وجودش را سرشار
آدمی دوست داشتن میخواهد و دوست داشته شدن
مرا دوست بدار و از عشق برایم بخوان که من
در زیباترین لحظه زندگی عشق را فریاد بزنم
ابوفاضل اکبری
آمدی دنیا برام بهشت کردی
ناامیدی را برام بی معنا کردی
چشم های شهلای نازت که دیدم
آتیش عشقت افتاد به جانم
لب های لرزانت کنارم روی نیمکت
زلزله شیرین بر تنم انداخت
مهتاب شب تاریک دلم شدی
چراغ ره زندگیم شدی
عروس دریایی قلبم گشتی
دل دریانورد بی موج کردی
محمدشفیع دریانورد
گر بد عهدیه زمانه امانم دهد و
دست در دست نگارم دهد و
یار به یار و
یارا به یارا دهد و
زیور جان را به زلیخا دهد و
دست زمان را به موافق دهد.
این دل و جان را
چه قابل بود
جان جهان را ز تو حاصل بود.
محسن گودرزی