| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
ما نفس هامان بلاست
در میان مردمانی که آزادی را
اسارت می دانند
و زنجیرهای خود را
سالهاست می بوسند
مردمانی که گوش هاشان کر
و کفش هاشان فرسوده تر
ازشنیدن, و فریاد برآویختن است
آزادی
تو از نوادگان کدام ققنوسی
که بر فراز قله ی هستی
آرام نشسته ای
ای تنهاترین جمع
و پنهانی ترین آیینِ خاموشان
نامت را روزی بر سارها خواهم آویخت
و زانوان دارها را به تعظیم از تو
خواهم شکست
من میدانم
روزی تو را در میدان آزادی
سرخواهم داد...
و تو مرا در آغوش میگیری
فاطمه سعدی آل کثیر