کوتاه مانده دستِ تمنا در آستین

کوتاه مانده دستِ تمنا در آستین
داریم گریه بی‌تو چو مینا در آستین

تا صبحِ حشر، پرده‌نشین است هم‌چنان
از شرمِ ساعدت یدبیضا در آستین

ثابت نمی‌شود به تو خونِ شهیدِ عشق
خنجر به دست داری و حاشا در آستین

منت خدای را که در این خشک‌سالِ دهر
دارد کفم ز آبله دریا در آستین

روشن چراغِ مسجد و میخانه از من است
در دست سبحه دارم و مینا در آستین

تا داده‌اند خرقه‌ی تقوا ز مشربم
بوده است شیشه در بغلم یا در آستین

دارند عالمی چو حزینِ نیازمند
در راه تیغِ نازِ تو جان‌ها در آستین

#حزین_لاهیجی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.