ای که آغازت پایان حزن پرستوی بهار

ای که آغازت پایان حزن پرستوی بهار
من در این لحظه‌ی ناب
که به اغما می‌رود این سردِ سیاه
می‌دمد نور به تن لرزه‌ی باغ
باز با تو...
آه شگفتا با تو
می‌کنم تازه نفس
از دل تنگِ قفس

من در این تنگ دلی
و در این ناکامی
آخرین لحظه‌ی دنیای پر آشوبم را
باز با تو
آه با تو
می‌کنم باز آغاز

نجمه علیزاده

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.