شب های قبل از تو شعر میخواندم

شب های قبل از تو شعر میخواندم
چای مینوشیدم
به گلدان های کوچک اتاقم میرسیدم
آدم ها را دوست داشتم...
بی هوا پریدی میان آرامشم
بی هوا هم رفتی...
کتاب شعرها خاک میخورند
چای در فنجان یخ زده است
گل های گلدان خشک شده اند
از آدم ها متنفر شده ام:
سرت سلامت...



#سحر_رستگار

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.