خدا کـند که بدانی که جسـم و جـان منی

خدا کـند که بدانی که جسـم و جـان منی
خودت گلی وَ خودت باغبان این چمنی

شبیه سایه که بیرون ز من ولی ز من است
تو جـان و روح من, اما به شـکلِ آن بـدنی

تمام ثـانیه‌ها با تو خوب و بی‌تو عذاب
چرا بهشت بخواهم؟ تو جـنّتُ العَـدَنی!

ترانه‌ای, غزلی, بهتر از کلام و سکوت,
مســافرم که غریبم, تو خـانـه‌ای, وطنی

بگو چگونه بخوانم تو را دقیق و درست؟
به قول حضرت حـافظ: خدایگان منی

فقط منم؟ نه, هزاران نگاه در پی توست,
که مقصد نظر کل شهر, مرد و زنی

تو ای نسیم پگاهان, سپاس من بپذیر!
مراقـبی نـدرانی ز غنـچه پیـرهنی

بگو به (مهدی) مجنون که خـاک بر دهنت
اگر جز عشق برانی به نطق خود سـخنی


محمد مهدی کریمی سلیمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.