از عطر تو دیوانه شدم لحظه ی دیدار

از عطر تو دیوانه شدم لحظه ی دیدار
با اخم تو ویرانه شدم لحظه ی پیکار

در شهر تو آواره شدم بی سر و سامان
با عشق تو افسانه شدم لحظه ی اقرار

بیچاره دلم عاشق افسونگری تست
کشته است مرا کنج لبت لحظه ی گفتار

رحمی به دل ما بکن ای ترک سیه چشم
دلبسته به میخانه شدم با غم و افگار

لبخند بزن, اخم نکن, ای همه خوبی
با شعله و پروانه شدم شاهد اسرار


پروانه آجورلو

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.