میدانم در اولین طلوع صبح فردا

میدانم در اولین طلوع صبح فردا
زیر برق بیرحم چشمانت خواهم سوخت

در این شب تاریک
مرا کنار این رود ارام تا خانه ام همراهی کن

و انگاه که در برق چشمانت میسوزم
نگاهت را به نگاهم بدوز

تا ارام ارام خاکستر شوم
و در اولین نسیم سحر گاهی خاکسترم را بر باد بده

تا سوار بر بال سبک باد
شاید روزی چون غبار روی گونه های تکیده از غمت بنشینم

انگاه که در غرور بی وقفه ات جا مانده ای
و دیگر نگاهت کسی را ارام نمی کند

امیرعلی مولایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.