ای عشق , ای شکنجه گر مهربان من

ای عشق , ای شکنجه گر مهربان من
دوری تو میزند دوباره آتش ب جان من
راضی شدم به مرگ , تو مرا زجر کشم مکن
درد فراق عشق بیشتر است از توان من
نوشیده باده ام و لب هزار جام بوسیده ام
خالی ست جای بوسه ی تو بر لبان من
ای در خیال من هزاران خیال خوش
در غربتت گمم , تو مرا این چنین مَکُش
ای که نگاه تو تمامش محبت است

حالا ببین چه غمی فتاده به جان من
غم را ببین و بر دل تو عشق بکار
این گونه خواهمت ک تو هستی تمامِ من
من با تمام خود یک عاشقم , کمم
اما بدان ک عشق همین است تمامِ من

آرتا زند شیرازی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.