هنگامه شد که آمدی اما نیامدی

هنگامه شد که آمدی اما نیامدی
یا لااقل دوباره به اینــجا نیامدی
من هستم و همیشه همان حسرت بزرگ
محض خدا برای تماشا نیامدی
خیلی بدی به چیدن ماه و ستاره ها
خیلی بدی به دامن دریا نیامدی
رفتن چه حسن داشت که رفتی عزیز من
دنیا چه عیب داشت به دنیا نیامدی
بالفعل مثل دانه و بالقوه یک درخ
ت
امروز هم گذشت و تو بالا نیامدی
چندیست تلخ شد دهن انتظار من
براین نگاه تشـــنه گوارا نیامدی
طفلی دلش شکسته و فریاد می زند
دلتنگ دیدنت شده, اما نیامدی

سیدقاسم حسینی سوته

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.