هر لحظه تو را فراموش میکنم به یادت میافتم

هر لحظه  تو را فراموش میکنم به یادت میافتم
هر بار نگاهت میکنم انگار تازه می بینمت
همیشه عقربه های عمرم در یک راستا حرکت
می کرد تا زمانی که تو را دیدم
بند بند وجودم تو را فریاد میزند نه به اسم بلکه
به احساس گرم جریان, در رگ ها
با تو خودمو گم میکنم بی تو لحظه ها
جانم را در آتش میسوزانم تا دود ان را استشمام کنی
خاکم را به باد می دهم تا به تو رسد ذرات وجودم
زندگی نیست به جز تابلوی نقاشی, که به اعماق وجود, در خاطره ها, رنگ می شویم با دست همدیگر
زندگی لحظه نزدیک بودن است در فاصله ها
زندگی لذت خواندن شعری است که تو را وصف دهد
زندگی باز دمی است که دم تو را در دل فرو می برد
زندگی عقربه رو به جلوست تا ضربان نفس های تو را شرح دهم
زندگی شور نفس های تو در ثانیه هاست
زندگی فرصت جاری شدن جریان است در رگ تو
زندگی فرصت با هم بودن است این لحظه را از من مگیر

مهدی عمرانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.