روی تاباندی به چشمم قبله ی من ماه شد

روی تاباندی به چشمم قبله ی من ماه شد
مثل جیرانی که عشق ناصرالدین شاه شد

لحظه‌ی دیدار در حین تماشایت , نگاه
بر زبان خاطر نشان ذکر بسم الله شد

با دلم شد هم قبیله , رحم و راه آمد دلت
هم دل و هم غصه و هم قصه و همراه شد

میگسار چربدست و چیره دست من چه مست
می به ساغر کرد و از حال حریف آگاه شد

با تو گرم خاطره شب‌های سرد عمر من
عاشقانه درسلامت باد ما کوتاه شد


علی صادقی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.