به نام خداوندعشق .

به نام خداوندعشق .
تو نبودی و من هم تک و تنها
به آن کوچه ی عشق
ره سپردم که چو شاید ببینم
............... رخ آن ماه تو را.
چه شبی بود,
شبِ مهتابی و شور
در درون دل من
چشمه ی خورشید تو بود
می درخشید و عجب بود
ز آن خاطره ها!
عطر گل بود به مهتابیِ شب
دل من در تب و تاب
یاد آن ناز نگاهت
که تو را, دیده بودم لب آب
یاد داری ز آن سوز و گداز؟
چشم در چشم تو بودش
............. ولی لب چه خموش
آسمان صاف و شکستند
..................سکوت شب ما
نور مهتاب و آن چشمک عشق!
اندک اندک بشد باز زبانت
..................چنان غنچه ی گل
عطر لبخند نشست بر لب و گفتی:
.............................که, سلام
جان فرو ریخت به آن جان کلام
اشکی از گونه فرو ریخت
ز شادی به زمین
لب گشودم به سلامت
نگهت بود, پیام
چه پیامی که این قلب مرا
................تا به ابد می فشرد!


ولی اله فتحی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.