چند روزی میهمانِ سبزه زارانیم و بس

چند روزی میهمانِ سبزه زارانیم و بس
از شمیمِ گلعذاران بی قرارانیم و بس
آتشی هستیم و آبی اندکی با بادها
در می آمیزیم و آخر خاکسارانیم و بس
چشم در چشمِ فلک داریم تا دم می کشیم
دمبدم جان می کنیم و زنده دارانیم و بس
اسبِ بی افسارِ دل را در بیابانی وسیع
می دوانیم و عبث گم در غبارانیم و بس
ذره ذره می کِشد جان خویش را تا نیستی
قصه سازِ هستیِ خویشیم و یارانیم و بس
یک شب آخر چون نسیم از سبزه زارِ زندگی
بی خبر از بامدادان رهسپارانیم و بس

آرش آزرم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.