خواستم بنویسم شعر : ...

خواستم بنویسم شعر : ...
اسمی نیافتم چه بنویسم؟
میخواهی بنویسم؟ چشم
تو نگار منی جان منی
تو نگار منی جان منی ، بخدا جان منی
الهی جان به قربانت
الهی جان به فدای چشمان سبز تیره ات
الهی به فدای آن نگاه زیبایت
الهی که من بمیرم تو باشی و خنده هایت
شاید آرام بگیرد روزی این جوان...
که حال شعرش را میخوانی
من هستم و قزلحصار به فدای تو
دیوار به دیوار اینجا
بوی دلتنگی میدهد اما
تنها به عشق تو
بقیه هیچم !
هیچ هیچ
تنها برای تو برای من نگار من

ما به داغ عشق بازی ها نشسته این !
ای خدا چه بگویم خدا چه بگویم ؟



دوست دارم ...
عاشقتم ...

ابراهیم فدایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.