| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
من نه جنگل هستم
و نه دریا
و نه کوهستانم
من کویرم
به دلم وعده ی باران ندهید
ابرها رهگذرند
چشم ندارم به ابر
دل ابر با من نیست
خسته ام
مثل کسی که نمیداند
آخرین حرف دل باران چیست
دوستی
با هر که کردم آخرش آزار بود
می نشینم لب دیوار سکوت
و در پیله ی تنهایی خویش
من به پروانه شدن محتاجم
بال من باور من خواهد شد
تیشه باید برداشت
قطع باید کرد زنجیرهای در قفس ماندنت
دور باید شد از این همهمه ها
انقدر دور زنی همه ی دنیا را
که دلت باز شود
و نماند به دلت آرزوی سیر و سفر
من مسافر هستم
و زمین خانه من
آسمان سقف خانه من
مظاهرحیدری