در یک عصر پاییزی سرد

در یک عصر پاییزی سرد
توی یک خیابان خسته طولانی
از لابه لای بی حوصلگی آدمها که عبور می کنی
برگی از درخت
لرزان و رقصان
روی شانه ات می افتد
می ایستی
به آسمان نگاه می کنی
لبخند می زنی
و از لا به لای مهربانی آدمها عبور می کنی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.