به رسم صبر، باید مرد آهش را نگه دارد

سجاد سامانی

به رسم صبر، باید مرد آهش را نگه دارد
اگر مرد است، بغض گاه‌گاهش را نگه دارد

پریشان است گیسویى در این باد و پریشان‌تر
مسلمانى که می‌خواهد نگاهش را نگه دارد

عصاى دست من عشق است، عقل سنگدل بگذار...
که این دیوانه تنها تکیه‌گاهش را نگه دارد

به روى صورتم گیسوى او مهمان شد و گفتم
خدا دل‌بستگان روسیاهش را نگه دارد


دلم را چشم‌هایش تیرباران کرد، تسلیمم
بگویید آن کمان‌ابرو سپاهش را نگه دارد
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.