داس به هلالِ ماه طعنه می زد

داس به هلالِ ماه طعنه می زد
گیسوان گندمزار میان دستانش بود
غافل از بوسه های نسیم
که قرن هاست؛
دستان نوازشگر دیگری
روی سرش می رقصید در بستر باد

و با اشک هایش سیراب می کرد
تشنگی لبِ خوشه های گندم را!

مرتضی سنجری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.