وَ تو و آن فصل جُنون و عاشقی ،پاییز!

وَ تو
و آن فصل جُنون و عاشقی ،پاییز!
و تو لیلی و من مجنون
و آن کوچه و آن باران
و بوی تازگی از خاک
و من عاشق تر از دیروز
که می رقصم کنار برگ
و تو آن شعرِ پاییزی
که در قلبم شده تکرار
و من ، مَستِ دو چشمانت
و تو ،زیباترین تصویر
و من، می خوانمت هر روز
و دنیایی به رنگ عشق
و دل، دریایی از احساس
و من، هَر لحظه ام خوش بود
در آن تکرار رنگارنگ،
کنار تو در آن باران.....

محمد ابراهیم امینی سرابی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.