تو خودت می دانی که زندگی چیست؟

تو ده منبر از زندگی
گفتی و ده کتاب از عشق،
از مزه شراب و عسل ناب،
از صدای پرنده و شرشر آب،
از بوی گل و گلشن و گلاب ،
و من از تو می پرسم
که دیوانه ای نادانم :
تو خودت می دانی که
زندگی چیست؟

مزه عشق را چشیده ای ؟
تو اصلا می دانی
نان خوردنیست؟
و پرنده بی آب و دان مردنی؟

سعید قاسم مختاری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.