خورشید در آفاق تو ، بسیار قشنگ است

خورشید در آفاق تو ، بسیار قشنگ است
دریای دو چشمان تو ، چون بومِ دو رنگ است

ای کاش قبولم بکند ، حضرت خورشید
آنجا که دلم ، منتظرِ صبحِ قشنگ است

تو می رسی از راه و دراین صبحِ دلاویز
صد دیده به دیدارِ رخت ، گوش به زنگ است


من تشنه ی دیدار تو هستم ، ولی انگار
چشمانِ دلاویز تو ، چون چشمِ پلنگ است

تو می گذری از من و گویا که ندیدی
این دل که به دامانِ تو آویخته ، تنگ است

همپایِ تو می آیم و می خوانمت ، امِا
پایِ دلِ پا بسته به زنجیرِ تو ، لنگ است

درساحلِ چشمانِ تو ، امواج ِ خیالم
درگیرِ تو با موجِ دل و صخره و سنگ است

چون بادِ صبا می وزد ، از سمت نگاهت
در تارِ دوگیسویِ تو ، صد نغمه و چنگ است

احساسِ قشنگی است ، زمانی که ببینی
بینِ دل و چشمانِ دلاویزِ تو ، جنگ است

روزی که تو پرواز کنی ، در دلِ دریا
خورشید در آفاق تو ، بسیار قشنگ است

لیلا_سادات_کباری_قطبی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.