| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
خیره بماند بر درت، دیدهی انتظارِ من
ره ندهی اگر مرا، وای به روزگارِ من
من به خـــدا به هیچکس دردِدلی نکردهام
بند به آب میدهد چهرهی زرد و زارِ من...
دل زِ تو شکوه کرد و من از دلِ خود جدا شدم
ربط نداشت بیش از این، کارِ کسی به کارِ من
پا زده پشت کوچهام چاوشِ دست بیکسی
بهرِ خدا به او بگو، درگذر از گذارِ من
بس که گلو فشردهام زیرِ فشارِ عقدهها
بوتهی صبر روید از سنگِ سرِ مزارِ من
پشت ضریح دیدهام بسته دخیل آینه
تا که به اشک شوید از چهرهی دل غبارِ من
خلوتِ امن سینهام گشته قرارگاهِ غم
عاقبتت بهخیر باد ای دلِ بیقرارِ من
ای بت من چه میشود از تو که کم نمیشود
از سرِ مهر گر شبی سر بنهی کنارِ من
من نه به خویش رفتهام بر درِ بقعهی جنون
جبرِ زمانه میکشد رشتهی اختیارِ من
ارفع اگر به باد شد عمر سرابگونهام
خوشدلم آن که عشق شد مایهی اعتبارِ من...
- ارفع کرمانی -