عجیب این که ماهیها بلد نیستند جیغ بکشند.
روزهای بارانی آنها دیر میمیرند.
در آخرین لحظه وقتیکه رمق ندارند دُمشان را تکان دهند
و از گرم شدنِ پولکهایشان چیزی نمیفهمند
[فقط ما آدمها میدانیم که میمیریم، میفهمی که]
چند قطره باران، مرگ را دوسه قدمی از ماهیها دور میکند.
میشود اینطوری هم گفت که مرگ سیگاری روشن میکند
و آنقدر همان طرفها قدم میزند تا باران بند بیاید.