زن در دنیا بیشتر از مرد، غم میخورد و
جنس زن بیشتر از مرد، رنج میبرد.
مرد، زور دارد و قدرت خود را به کار میبرد،
دست به عمل میزند، میرود، سرگرم میشود،
طرح میریزد، آینده را در آغوش میگیرد و دلداریها مییابد.
اما زن در جای خود میماند.
در مقابل غمی که دارد، مینشیند
و هیچچیز برای او، مایهی انصراف خاطر نمیشود.
تا اعماق پرتگاهی که غم و درد باز کرده است، فرو میرود
عمق آن را اندازه میگیرد و اغلب این پرتگاه را با آرزوها و اشکهای خود پُر میکند.