دور دست امیدی نمی‌آموخت!

دور دست امیدی نمی‌آموخت!
دریافتم که بشارتی نیست،
چرا که سرابی در میانه بود!

دور دست امیدی نمی‌آموخت!

این بی کرانه
زندانی چندان عظیم بود
که روح
از شرم ناتوانی
در اشک
پنهان می‌شد!

احمد شاملو

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.