گم شدن را در خانه تمرین می‌کردیم

گم شدن را در خانه تمرین می‌کردیم
توی کمد
پشت لباس‌ها
پشت مبل
بعدها در خیابان
پیاده رو ها
کافه‌ها!
و بعدها توی خودمان...

آبا_عابدین

ای سنگ دل تو جان را دریای پرگهر کن

ای سنگ دل تو جان را دریای پرگهر کن
ای زلف شب مثالش در نیم شب سحر کن

چنگی که زد دل و جان در عشق بانوا کن

نی‌های بی‌زبان را زان شهد پرشکر کن.



"مولانا"

برف

گاهی فقط باید رفت تا عزیز ماند!

گاهی فقط
باید رفت تا عزیز ماند!
این را از کسی آموختم
که دیشب رفت
و
اسمش را در دفترم جا گذاشت...!

امید_صباغ_نو

هیچ‌گاه نفهمیده‌ام دوست داشتن

هیچ‌گاه نفهمیده‌ام
دوست داشتن
چرا این همه غم انگیز است...!
آدم‌ها با قلب‌هایشان عاشق می‌شوند،
وقتی که من همیشه عشق را؛
در گلویم احساس می کنم...!

هستی_دارایی

برای جنگ سلاح اختراع شد

برای جنگ سلاح اختراع شد
و
برای صلح و عشق،شعر...
آمار کشته‌های شعر
از سلاح بیشتر شد!


امید_صباغ_نو

پرواز را بیاموز

اول آبی بود این دل ، آخر اما زرد شد

اول آبی بود این دل ، آخر اما زرد شد
آفتابی بود، ابری شد، سیاه و سرد شد
آفتابی بود، ابری شد، ولی باران نداشت
رعد و برقی زد ولی رگبار برگ زرد شد
صاف بود و ساده و شفاف، عین آینه
آه ، این آیینه کی غرق غبار و گرد شد
هر چه با مقصود خود نزدیک‌تر می‌شد، نشد
هر چه از هر چیز و هر ناچیز دوری کرد، شد
هر چه روزی آرمان پنداشت، حرمان شد همه
هر چه می‌پنداشت درمان است، عین درد شد

قیصر امین پور

تا چند عمر در هوس وآرزو رود

تا چند عمر در هوس وآرزو رود
ای کاش این نفس که برآمد فرو رود
بر کام دل بـــــه گردش ایام دل مبند
کاین چــــرخ کــــج مدار نه بر آرزو رود

جلال الدین همایی

وز بهر چه گویم نیست با وى نظرم چون هست . آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست