| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
در زندگی وقتی کاری برای انجام دادن
چیزی برای عشق ورزیدن
یا بارقه ای برای امیدوار بودن داشتی
بدان که فرد خوشبختی خواهی بود
ارسطو
در درون ما
هنوز کودکی پاک
بخشنده، پر از عشق
و سرشاراز شادی ها زنده است
کودک درونت را دریاب
تا همچون کودکی
شادمانی ها را در آغوش بگیری...
آهی کشید از ته دل گریه کرد مرد
حالا چه بود جز شبحی دوره گرد مرد
افتاده بود از دلِ آن زن به نحسیِ
این آسمان غم زده ی لاجورد مرد
قلبش در عنفوان جوانی شکسته بود
برچهره اش نشسته غمی مثل گرد مرد
چیزی نبود غیر تمام شکست هاش
چیزی نداشت در دل خود غیر درد مرد
می رفت روبروی خودش توی آینه
می گفت با خودش آهسته مرد: مرد !
گُل داشت با خودش اما شکسته بود
گویی که آمده است از نبرد مرد
کارش فقط قدم زدنِ در دلِ شب است
با زانوان خسته و با رویِ زرد مرد
برگشت از همیشه ی غم سمت خانه اش
تا استکان _دوتا_ چای زرد مرد
محمود_فروتن
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید
ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید
مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که میگفتم: علاج این دل بیمار میباید
بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید
شیخ بهایی
آفتاب تکیه داده به شانه ات
آینده به اِتکای خنده ات پیشِ روم ایستاده
آنچه در تو
نشانِ ماندن در من است
خلاصه شده در سه حرف
عشق ...
وَ تمام ...
"سیدمحمد مرکبیان"