بهار با تو بودن ها چه شد؟ پاییز دلتنگی است

بهار با تو بودن ها چه شد؟ پاییز دلتنگی است

کجایی صبح من؟ شام ملال انگیز دلتنگی است

کجایی ماهی آرام در آغوش اقیانوس؟

به من برگرد! این دریای غم لبریز دلتنگی است

اگر چیزی به دست آورده ام از عشق، می بخشم

غزل هایی که خود سرمایه ی ناچیز دلتنگی است

در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد

همانا مرگ، پایان سرورآمیز دلتنگی است

نسیمی شاخه هایم را شکست و با خودم خواندم:

بهار با تو بودن ها چه شد؟ پاییز دلتنگی است

سجّاد سامانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.