زندگی ها پر شده از اِی کاش، اِی کاش؛

"تبعیدی"
م. صالحی

زندگی ها پر شده از اِی کاش، اِی کاش؛ آرزوهای سوخته و رویاهای یخ زده، آه های بلندِ از تهِ دل. گاه شمار، یا در نقطه ی ذوب است یا در نقطه ی انجماد.
هر روز با آبشاری از جملات مثبت خیس می شویم، اما تازه نمی شویم. به انبوهِ برگ های شناختِ روان پناه می بریم، می دویم، در مسیر خوش خیالی، باز گُم می شویم.
انگار بدجور ته نشین شده ایم، رسوب کرده ایم، لخته شده ایم در خود.
بویِ ماندگی و روزمَرگی های پرُتکرار می دهیم. به تبعیدی می مانیم. تبعیدی ای خسته، در خودِ فراموش شده.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.