ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
از در درآ درآ که دلم بی قرار توست
گلزار من شکفته ی ابر بهار توست
ای روشنایی سحر ای لطف صبحدم
بیدار چشم شب همه در انتظار توست
پنهان نمی شوی که تویی نور آفتاب
در پرده ای و ماه همان پرده دار توست
در پرده تیغ آتش خورشید کی ش؟
در این کبود سرد شکاف از شرار توست
اجر شکیب دشت بر ایام سرد دی
گل خند و خنده های بلند هزار توست
ای گوهری دل که تویی هان نگاه کن
این آبدار لعل دل من نثار توست
دور است
دور دور
فریادهای کو
تا او نمیرسند
فریادهای کو
در بعد های فاصله سرگشته می شوند
دور است
دور دور
پشت هزار تو
پشت هزار پرده به طول هزار سال
خورشید من
از من
دور است
دور دور
از : سیما یاری
با شعر و سیگار
به جنگ نابرابری ها می روم
من، دون کیشوتی مضحک هستم
که جای کلاهخود و سرنیزه
مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد
عکسی به یادگار از من بگیرید
من انسان قرن بیست و یکم هستم!
از رسول یونان
شب است و در سکوت خانه فکر تازه ای دارم:
بریزم هرچه دارم پیش روی دست و دل بازت!
بیا افشا کنیم احساس مان را چون که می ترسم-
"برادر خوانده" هایم پرده بردارند از رازت...
اگر به ساحلِ امنی رِسَم
در این شبِ هـــول،
همان ڪنار ِتو؛ آری
همــان ڪــناره ی توست . . .
حسین_منزوی
ازم پرسید:
چی باعث میشه یک نفر نویسنده بشه؟
گفتم: خیلی سادهست.
یا حرفاتو روی کاغذ مینویسی،
یا خودتو از پل پرت میکنی پایین
((چارلز بوکوفسکی))
مرا صدا بزن!
آنگونه که تمام شهر مرا بشنوند
میدانی؟
تو که بخوانیام شعر میشوم،
به زیبایی چشمانت...
آن وقت
همه مرا تکرار میکنند!
در خیابان
در کوچه
در کلاسهای درس
شاید هم قاب شدم به دیوار خانهای...
شهرت از این زیباتر!؟
که دوست داشتنت سرم بیاورد...؟
#مهران_رمضانیان
اگر یک روز
مجبور شوم
که تو را ترک کنم
کوچک بودن عشقم را نه،
بزرگ بودن ناچاریام را باور کن...
"آتیلا ایلهان"
تو ظریفی
مثل گلدوزی یک دختر عاشق
که دلانگیزترین گلها را
روی روبالشی عاشق خود میدوزد .
با تو بودن خوبست
تو چراغی، من شب
که به نور تو کتاب دل تو
و کتاب دل خود را که خطوط تن تست
خوش خوشک میخوانم
تو درختی، من آب
من کنار تو آواز بهاران را، میخندم و میخوانم
میگریم و میخوانم .
با تو بودن خوبست
تو قشنگی
مثل تو، مثل خودت
مثل وقتی که سخن میگویی
مثل هروقت که برمیگردی از کوچه به خانه
مثل تصویر درختی در آب
روی کاشانه، در چشمان منتظرم میرویی .
#منوچهر آتشی